نقش مُراد مجید معروف به مراد کوهسار و باقرخون میر در قیام ۱۳۱۶ ایل بهمئی علادینی.

 

جلسه ای مهم در منطقه چاه جام باغملک با حضور خداکرم خان بین بزرگان علاءالدینی بهمئی و بقیه طوایف وابسته که زیر نظر خوانین علاءدینی اداره میشدن برگزار شد.

 

در روز جلسه عده ای با جنگ و نبرد مخالف بودند.و عده ای هم با فشاری مضاعف مصمم به جنگ با نیروهای دولتی بوده اند و دراین بین میگفتند:

مگر گناه ما چیست که سیاه چادرهای ما را به آتش بکشند و اسلحه های مارا که از آن جهت محافظت احشام و دام های خود استفاده میکنیم از ما میگیرند. مگر هدف دولت از تخت قاپو کردن ما غیر از این است که میخواهد با گرفتن اسلحه های ما دست ما را خالی نموده و زندگی عشایری را از ما بگیرد تا آن وقت توان هیچ گونه حرکتی را نداشته باشیم؟ حتی نمیتوانیم دیگر ییلاق و قشلاق کنیم و هر کاری که دلشان خواست با قلدوری انجام بدهند.

مگر نه این است که وقتی ما اسلحه ها را بر زمین گذاشته ایم آن وقت است که قادر به دفاع از خود و ناموس خودمان نمی باشیم.

بدین منوال صحبت های گرم و آتشینی در میان موافقان و مخالفان جنگ رد و بدل می شد که هماهنگی لازم بیان آنها بوجود نمی آمد و بدون اخذ نتیجه جلسه داشت به پایان میرسید که ناگهان:

مراد فرزند مجی که خود از موافقان جنگ بود برخاست و با سخنانی تند جمعیت حاضر را به هیجان آورد و با اعتماد بنفس کامل فریاد زده و شجاعت،عظمت و بزرگی علاءالدینی را به آنها یادآوری نموده و از همه خواست که اگر در مقابل ارتشی که خاک و آب و منطقه ما را گرفته و به زور ما را آواره کوه ها نموده سکوت کنیم و دست روی دست بگذاریم،نام ننگ را برای خود و فرزندانمان به ارث گذاشته ایم.

با گفتن این جمله:

《 که آیا شاه خیال کرده است که میتواند علاءالدینی را سرکوب و یکجانشین کند، تا دولت بخواهد سربازان را یکی یکی به خدمت فراخواند و جلوی ییلاق و قشلاق ما را بگیرد! با زورگویی هر تصمیمی دلشان خواست نمیتونن تو منطقه بهمئی بگیرند!

ما که همه در یک مکان هستیم آماده می شویم و چون دارای ریشه نژادی مشترک هستیم ،مردانه می جنگیم، از هم دفاع میکنیم و می توانیم با حمله ای فراگیر کار این نیروها زورگو را به پایان برسانیم.》

وقتی مراد با این سخنان مهیج مردان را به تعقل و تامل واداشت جمعیت یکدست فریاد "جنگ جنگ" سر دادند و همگی اعلام نموده اند تا پای جان ایستاده ایم .

 

بدنبال او باقرخان میر و بقیه به پا خاسته و هریک با سخنان خود، جمعیت را به حمله بر نیروهای رضا خان فرا می خواندند. 

 

جمعیت بعد از همصدا شدن، سوگند نامه ای در حاشیه قرآن نوشتند و امضا و د.

 

اما چون از بعضی طوایف فقط نماینده هاشون در این جلسه حضور داشتند و بیم آن می رفت که بقیه افراد تیره ها به این سوگندنامه لبیک نگویند لذا به( باقرخون میر و کهیار کرایی) ماموریت دادند که به میان تیره های یاد شده رفته و آنان را برای نبرد هماهنگ کنند.

 

از این طرف مُراد هم به میان بقیه طوایف دیگر رفت تا هماهنگی لازم را بعمل آورد.

 

باقرخون و مراد مجید هر دو در ماموریت های خود موفق شدند و باعث اتحاد اکثر طوایف علاءالدینی بهمئی برای شروع قیام سال ۱۳۱۴ شدند.

 

 

که در این رابطه اشعاری برای آنها سروده اند:

 

شور بِکَش ایلَ بیار مراد کوهسار 

همراه خوت ببر باقر و کهیار

 

شور کشید ایلَ آورد مراد باریک

چاس ظهر صحرای علا چی شب تاریک

 

شور کشید ایلَ آورد مراد لیوه

ثقفی صحرای علا زه و گریوه

 

یا خدا یا شاه منگشت یا بخت و کارم

باقرخون میر اومه من شارم

 

دروازه قلعه علا ریش وَرَ باغِ

مکشید باقرخونَ خان بی دماغِ

 

یا خدا وَم برسون میره

باقرخون_آغاولی_موسی تشیَ‌یه

 

باقرخون آغاولی، لطیف سه تاشو 

گورخونه ثقفیَ نهان و بارشو

 

از تهرون سل اِزَنُوم علاء دیاره

باقرخون مراد مجی هنی و شاره


خان طلا دات کام مراد ,باقرخون ,بهمئی ,علاءالدینی ,میر ,نموده ,باقرخون میر ,کشید ایلَ ,ایلَ آورد ,آورد مراد ,مراد مجید منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

برقکار ساختمان تهرانپارس 09207072123 شرق انواع کیک رابچ گروه طراحی وحید طرح ایذه چت|انزان چت|حورا چت|چت انزان|چت ایذه هیأت ژیمناستیک شهرستان کاشان وبلاگی برای دانلود کتاب اتد پلاس فروشگاه اینترنتی کتاب عباسی مهندسی